Thursday, December 10, 2015

#3 سوالی که ویران می‌کند

نمی‌دانم چندبار فیلمش را دیده‌ام. چندتربار فقط آن سکانس را. و چندین‌تربار صدایش را که در یکی از پلی‌لیست‌های‌م جا مانده شنیده‌ام.
هنوز، هربار که می‌بینمش، هربار که می‌شنومش، در آن لحظه قفل می‌شوم. نفسم بند می‌آید و قلبم یک لحظه می‌ایستد.

هرجا و هرکِی که باشد، برمی‌گردم به آن‌ مکان و آن لحظه‌ای که عینش برای خودم اتفاق افتاد. زخمی که هنوز کهنه نشده. لحظه‌ای که هنوز خوابش را می‌بینم، کابوسش را.

تا حالا ندیده‌ام کسی در موردش حرف بزند. دو-سه تا جمله‌ی پرطمطراق‌تر در همان سکانس هست که بیشتر نقل می‌شوند. به‌خصوص یک‌جاییش که باز خود منم.

«من این‌جوری‌ام. همیشه هروقت باید یه کاری بکنم، یه دفعه اصلا هیچ‌کاری نمی‌کنم.»

این منم؛ با این جمله همه‌ی کارهای نکرده که می‌توانستم بکنم یادم می‌آید و تف می‌کنم به ترس‌ها و محافظه‌کاری‌هام.

اما دو دقیقه و 52 ثانیه بعد، خیلی بیشتر منم. منم در آن لحظه‌ای که ویران شد. در آن لحظه‌ای که داشتیم Wind of Change اسکورپیونز را گوش می‌دادیم و از قضا همان‌جا و همان‌لحظه همه‌چیز عوض شد. شوک آن لحظه، شوک آن «تا کِی؟» خیلی بیشتر منم. 

آن لحظه، جوابِ «تا کِیِ؟» ما «تا همیشه» نبود. «می‌رم که برم» که نبود. اما هر دو ته دلمان می‌دانستیم که «تا همیشه»، معقول‌ترین جواب است. محتمل‌ترین احتمال. اتفاقی که افتاد.

نمی‌دانم چندنفر دیگر در این دنیا آن شوک را کشف کرده‌اند. فکر می‌کنم فقط برای کسانی قابل کشف باشد که حسش کرده‌ باشند. زندگی‌اش کرده باشند. ساعت‌ها می‌توانم در موردش حرف بزنم و صفحه‌ها بنویسم. اما هیچ‌کس هیچ‌وقت نمی‌تواند شوک چنین لحظه‌ای را توصیف کند.

دقیق‌ترین بازنمایی‌اش، همان «تا کِی؟» علی مصفاست.

سوالی که مفهوم زمان را عوض می‌کند. دلی که غروب خداحافظی تنگ می‌شد و بغضی که هرشب موقع خداحافظی‌ای که می‌دانستی تا صبح فردا بیشتر دوام ندارد، می‌ترکید؛ از خودش می‌پرسد «تا کِی؟» و می‌داند که جواب «تا همیشه» است. 

در یک بازه‌ی یک لحظه‌ای، باید «تا فردا صبح» را تبدیل کنی به «تا همیشه». ویرانگری اما در آن پاسخ نیست. خود سوال است که همه‌چیز را تمام می‌کند. بعد از آن هرچقدر هم که طول بکشد که «تا همیشه» را شروع کنی و هرچقدر هم به لطف «حضور مجازی» چنگ بزنی به چیزی که دیگر نیست، داری در آن ویرانی دست‌وپا می‌زنی.

اتفاقی که سر وقت نیفتد، هیچ‌وقت نمی‌افتد.

سوالی که یکی از روزهای گاه‌شمار شکست را رقم زد.


با سوال «تا کِی؟» همه‌چیز ویران می‌شود، درست از اول دقیقه‌ی چهار...

No comments:

Post a Comment